• وبلاگ : پير سالك
  • يادداشت : كلب الحسين
  • نظرات : -1 خصوصي ، 19 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ببينيد به آقا اميرالمومنين ميگويند اسد الله! آيا منظور از اين حرف اين است که او(زبانم لال) آن حيوان چهار پايي است که به آن شير ميگويند؟ يا نشان دهنده ي شجاعت وي هست که اين لقب را به ايشان داده اند!
    يا حديث معروفي که از پيامبر گرامي اسلام هست که ميفرمايند: "انا مدينة العلم و علي بابها" آيا اميرالمومنين نعوذ بللّه شيء هست؟ آيا مولا اميرالمومنين درب شهر است؟
    يا يکي از القاب مولايمان "ابوتراب" است! آيا امير عالمين خاک است؟ پس چرا کسي در اينگونه مسائل جرات دخالت ندارد که به پيامبر بگويد چرا فرمودي علي باب است!!!
    چون همه ميدانند که اينجا منظور از اسد و باب و تراب معني تحت الفظي آنها نيست! پس بيائيد ديدمان را نسبت به وقايع دور و برمان باز تر کنيم اگر خوب نگاه کنيد دشمن(در هر لباسي!) ميخواهد اسباب امام حسين عليه السلام را محو و نابود کند از اين رو ميخواهد به گونه اي چوب لاي چرخ اين اسباب بگذارد و برخي هم که اطلاعات زيادي از دين ندارند و يا ديدشان نسبت به مسائل باز نيست رهرو آنها ميشوند و شروع به تکفير و تقبيح ميکنند! فارغ از اينکه دشمن از آنها استفاده ي ابزاري کرده است!
    اما "کلب الحسين" يعني چه؟ ببينيد منظور از کلب که در اينجا مي آيد نه همان حيوان نجس پشمالوست، بلکه سگ نماد وفا داري نسبت به اهل بيت عليهم السلام است.
    روح آن سيد بزرگوار شاد که ميگفت: گفتم اگر سگ حسين هستم و عوعو ميکنم ، بازم ميگم حرفم رو پس نميگيرم! مقصد من وفاي سگ بود و صداي سگ نبود! يعني که سر سپرده ي خون خدا هستم و ثاراللهي ام!
    از طرفي حديثي داريم که اميرالمؤمنين (عليه السـلام) مي فرمايند: خوشا به حال کسي که زندگيش مثل زندگي سگ باشد!!! در سگ ده خصلت پسنديده است که مؤمن به داشتن آن سزاوارتر است.

    نخست : آن که سگ در ميان مردمان ، قدر و قيمتي ندارد که اين حال «مساکين» است.
    دوم اين که سگ مال و مِلکي ندارد که اين صفت «مجردين» است.
    سوم اين که خانه و لانه اي مشخص و معيني ندارد و هر جا که رود همان جا را خوابگاه خود سازد و همه زمين بساط اوست که اين از نشانه هاي «متوکلين» است.
    چهارم اين که اغلب اوقات گرسنه است و اين عادت «صالحين» است.
    پنجم اين که اگر صد ضربه تازيانه از صاحب خودش بخورد، در خانه او را رها نمي کند و اين صفت «مريدين» است.
    ششم اين که شبها به جز اندکي نمي آرامد و اين از صفت هاي «محبين» و دوستداران است.
    هفتم اين که رانده مي شود و ستم مي بيند ولي اگر او را بخوانند بدون دلگيري بر مي گردد و اين از علامت هاي «خاشعين» و فروتنان است.
    هشتم اين که به هر خوراک که صاحبش به او مي دهد و راضي است و اين حال «قانعين» است.
    نهم اين که بيش تر لب فروبسته و خاموش است و اين از علامت هاي «خائفين» است.
    دهم اين که وقتي مي ميرد ارثي از او باقي نمي ماند و اين حال «زاهدين» است.

    و گاهي اين سگ نجس ميتواند به مقامي برسد که خدا در قرآن اسمش را بياورد و من و شما به اسم اين حيوان بدون وضو نتوانيم دست بزنيم(در مورد سگ اصحاب کهف)