به نام خدا
الا ای دل بکن یادی از آن روز
که فردایی بیاید آتش افروز
اسیر جلوه ی رویش چو گشتی
و در عشقش چو مجنون ها نشستی
بدان هر دم نباشد کام مجنون
به دریایی اسیری همچو جیحون
برو ای جان مشو عاشق دوباره
که این دل میشود صد پاره پاره
من و دل طاقت دوری نداریم
توان عشق و مهـجوری نداریم
شعر از:سرباز بی وفا(پیر سالک)